[us_page_title description=”1″ font_size=”1.8rem” inline=”1″]

عشق، انقلاب اجتماعی

عشق، انقلاب اجتماعی

عشق، انقلاب اجتماعی

برای درک عشق باید توجه داشت که بر خلاف تفکرات رایج این رابطه بخشی از زندگی عادی نیست؛ عشق رابطه ای ضابطه شکن است که میتواند تمام آنچه تاکنون در وجودمان متحد شده را زیر سوال ببرد. ورود به این رابطه در کنار اجتماعی و انقلابی بودن آن جایگاهی نظری به ما میدهد که در صدد بررسی این پدیده ی انقلابی در میان جنبش های اجتماعی است، و این اتفاقی نیست که ما هر روز با آن مواجه شویم، لذا نباید زندگی روتین را در چارچوب رابطه ی عشق تعریف کرد.

درتاریخ زندگی اجتماعی پدیده های ویژه ای وجود دارند که حرکت های انقلابی دسته جمعی اند. رابطه ای که در آن انسانها متحول میشوند. رابطه بین انسانها عمیقا” متحول میشود و معنی زندگی و تجربه ، رشد جهش واری پیدا می کند . در این حرکت انقلابی یک ” ما ” متولد میشود.
عشق برای هر کس اتفاق نمیافتد ولی اگر کسی در رابطه ی عشق وارد شد تمام مناسبات ماقبل را زیر سوال میبرد. زیرا این رابطه، ضابطه شکن است. رابطه ی عشق یک تجربه است و ضد ضابطه. بنابراین هدف، توجه کردن به شکل ویژه ی زن و مرد است که یک جریان انقلابی دو نفره را سامان میدهد.

از تفکرات رایج باید جدا شد تا فهم بیشتری یافت که رابطه ی عشق زندگی عادی نیست نه روابط جنسی اش، نه زبانش و نه نگرش اش. یک رخداد خارق العاده ی انسانی است. یک حرکت انقلابی و اجتماعی جدید است که همه ی آنچه تا به حال در وجودمان متحد شده را زیر سوال می برد و به جدایی میرساند و یک ما ی جدید می آفریند .

عشق، انقلاب اجتماعی

قدرتی که در رابطه عشق شکل می گیرد دارای همان توانایی و انرژی اثرگذاری است که هرحرکت انقلابی و اجتماعی دیگر دارد.
ورود به رابطه عشق ترکیب دو وجود متفاوت است که وارد این مناسبات انقلابی شده ( جنبش اجتماعی انقلابی دونفره ).
از یک طرف جایگاه نظری به ما میدهد تا رابطه عشق را به عنوان یک پدیده جدی و جنبش اجتماعی بررسی کنیم. از طرف دیگر بپذیریم اجتماعی و انقلابی بودن رابطه عشق اتفاق یا یک روند روتین زندگی نیست که هرروز تکرار شود. بنابراین زندگیِ روتینِ خود را درچارچوب رابطه عشق تعریف نکینم .

میخواهید یک خانواده سالم داشته باشید ، میخواهید تمام تعهداتی که یک زن و مرد به هم دارند را بپذیرید ؟ این عالیست.
ولی رابطه عشق دراین چارچوب نظری نمیگنجد.
وجود انسان تکه تکه ، لایه لایه و پاره پاره است و فاقد وحدت. در درون هرکدام از این عناصرِ وجودی دو دینامیزم وجود دارد. یک دینامیزم کنشی بیرونی و یک دنیامیزم تعامل با دیگر عناصر وجودی. چیزی مانند اشکال موزون و اشکال درهم. کیفیت آفریدن یعنی ساختن محتوایی در خویش. تا مادامی که این شکل نامزون در من کنش میکند به آن آگاه و بر آن تاثیر گذار باشم تا مزون شود.

عشق، انقلاب اجتماعی

مثلا” دو شکل موزون دارم پس توانستم وارد رابطه عشق شوم ، دو شکل نامزون هم دارم که کنش های خودشان ناآگاه با عناصر بیرون است .بُعدی از من وارد رابطه عشق میشود ، این بعد از من کیفیتی از بعد یار را می فهمد .درتمام بحث رابطه عشق این موضوع مطرح است که تا وقتی کیفیت درخویشتن می آفرینیم ، این کیفیت باعث خود دوست داشتن می شود . وقتی کیفیتی در یار می بینیم چیزی است که در او دوست داریم بنابر این یک بعد از موزونی من با یک بعد از موزونی یار دررابطه قرار می گیرد ، رابطه عشق ما دراین بعد شکل گرفته ، کیفیتی که در من شکل گرفته و کیفیتی که در او شکل گرفته. من کیفیت خودم را دوست دارم و او هم کیفیت خودش را دوست دارد.اما این ناموزونی ها همچنان درحال کنش هستند. اگر من به تناقضاتی که دارم آگاه باشم و کوشش این باشد که این آگاهی در من وسعت پیدا کند، کسی که با من در رابطه عشق است با من همراه میشود تا این کیفیت در من وسعت پیدا کند و از حالت چند لایه و چند پاره به سمت چند لایه با کیفیت بالاتر برود. در آغاز رابطه این ناموزونی ها را در یار همراه با کیفیت هایش میبینیم و می پذیریم سپس رابطه ی عشق را می سازیم ، تغذیه و سامان می دهیم . این روند حرکت از صاعقه تا پل است .
رابطه می تواند درسطح صاعقه یا در هر مرحله ای تمام یا همه ی عمر ادامه پیدا کند به شرط آنکه رابطه را بسازیم، تغذیه دهیم تا محمل شعف آفرینیمان شود .

کسی که صادقانه وارد رابطه عشق میشود اگربه هردلیلی تداوم نیابد نمی تواند بلافاصله وارد رابطه ای دیگر شود.
این روند درون انسان را متحول می کند. اما تا زمانیکه رابطه عشق را تجربه میکنیم به دلیل شعف و پویایی که می طلبد تغییر درون را متوجه نیستیم درحالی که به شدت پویا بوده ایم.
اگر به هر دلیلی رابطه قطع شود تازه با این چیدمان و پویایی جدید روبرو می شویم و تازه می فهمیم چه خبرشده ، ما دیگر آن فرد قبل از رابطه عشق نیستیم، آدم دیگری شده ایم ، قبل از هرکس فهمیدنش برای خودمان لازم است و زمان میطلبد تا این چیدمان جدید رسوب کند و بفهمیم که چی به چیست و کجا تغییرکرده .

کسانی که به راحتی بعد از پایان یک رابطه وارد رابطه دیگری می شوند هرگز در رابطه ی عشق نبوده اند .
رابطه عشق حجم درون را پرمی کند ، یک تکیه را هم رها نمی کند بعضی اوقات شخص برای سامان دادن به زندگی خودش بعد از قطع رابطه وارد یک رابطه غیر عشق میشود ( به عنوان دارو ) که گاهی کمک و گاهی آسیب جدی به فرد وارد می نماید.

عشق، انقلاب اجتماعی

” پرفسور مجتبی صدریا “

با هزاران سپاس بیکران

گروه قاصدک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

Solve : *
23 × 19 =