زلزله آذربایجان

دست قهار طبیعت نامهربانانه، جان را از آذربایجان ربود

” با نام خدای مهربان قاصدک ها “

دست قهار طبیعت نامهربانانه، جان را از آذربایجان ربود

زمین این گهواره ی تمدن، چنان در تبریز خانه و کاشانه هایمان را لرزاند که ترس و وحشت

سراسر وجودمان را فرا گرفت و سراسیمه و دست پاچه خانه و خانمان را رها کرده

و هراسان گریختیم.

کسی رنگ به رخسار نداشت ، هاج و واج و نگران ، نگاه ها سکون و آرامش را جستجو

می کرد، چه بود، چه شد، چطور شد.خدایا کمک کن، خدایا رحم کن و…

تکیه کلام های مردم بود.

دقایق سپری می شد . سرگردانی بیشتر که دوباره زمین محکم زیر پاها لرزید.

خانه ها چنان تکان تکان می خورد که گویی دیگر فرو می ریزند. لحظات عجیب و غریب،

فقط نگاه می کنی و هیچ کاری از دستت برنمی آید جزنگاه بی جان!

حال دیگر همه کف خیابانند، پیر،جوان و کودک .ترس و بهت و گریه و خدا

همه در ذهنت می چرخند و دنبال خبر می گردی از دوست ، آشنا ، رفیق و همسایه!

کم کم خبرها می رسند و تصاویر پدیدار می شوند و حالا می بینی که ارزش ترس و وحشت

و بهت توهیچ بود و هیچ هست. در برابر دیگر عزیزان .

اهر،ورزقان، هریس و تمام روستاهای گمنام اطراف چنان لرزیده اند که خانه و کاشانه ها

با خاک یکسان شده و چه عزیزانی زیر آوارها مانده اند و جان داده اند.

در این ماه مبارک نه خانه مانده و نه خانمان،نه خانواده که سفره ی افطار بچیند.

حال تو تنها تصویر می بینی از جانی که دنبال جانان می گردد از خانه ای که آوار شده است

و قلبت به درد می آیدو دلت می لرزد و اشک امان ات نمی دهد و سرازیر می شود از چشمانت.

پس خدا به داد آن قلب ها و دل ها و چشم ها برسد.

که خود اکنون جزیی از جان و جانان و ویرانی اند.

صمیمانه از عمق قلبمان تسلیت می گوئیم به آنان که عزیزانشان

را در زلزله آذربایجان از دست داده اند  و از خدای مهربان صبر وبردباری برای بازماندگان

را خواستاریم و دعوت می کنیم از عموم ملت شریف  و عزیز ایران

به ویژه مردمان خوب آذربایجان تا دست یاری بگشایند.

با هزاران سپاس بیکران

گروه قاصدک