[us_page_title description=”1″ font_size=”1.8rem” inline=”1″]

سمینار معنای زندگی

 

 ” به نام حق مطلق ”

چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۹ مصادف با ۲۸ رمضان ۱۴۳۱ قمری

معنای زندگی را از زبان دکتر شیری با بیان شیوا، رسا و روح نواز ایشان درک کردیم.

مهارت استاد توانگر در سخنرانی همه را مجذوب خود کرده بود و به جرات می توان گفت

که نفس ها در سینه حبس شده بود. همه ما یک شب به یاد ماندنی را در خاطرمان ثبت

 کردیم.

شما را دعوت می کنیم به خلاصه ی بیانات ایشان در سمینار معنای زندگی توجه فرمایید.

معنای زندگی یکی از مهمترین سوالات زندگی است.

هر کسی این سوال را نمی تواند بپرسد.

سوال درباره ی کلیت زندگی؟

آدم باید یک بدست آوردن ها و یک از دست دادن هایی را تجربه کند تا اساسا به این

سوال برسد که برای چی زنده ام!

برای چی دارم کنکور می دم! برای چی دارم با این آدم زندگی می کنم!

برای چی دارم با این بیماری می جنگم! و …

این سوال ها رو آدمی که در زندگی بهشت داشته و از دست داده می پرسه!

( بهشت سلامتی، ثروت، عشق و …)

 برای طرح این سوال میزان عمر مهم است.

 درک معنادار بودن باید بی معنایی را تجربه کرده باشی.

زمانی ما سفیدی را خوب می فهمیم که سیاهی را دیده باشیم و بالعکس.

بزرگترین جایی که بی معنایی را تجربه می کنیم در از دست دادن ها است.

_ از دست دادن سلامتی ( چرا من؟ من که بدی به کسی نکردم! )

_ از دست دادن عشق، رابطه، کاخی از آرزوها

_ از دست دادن یک عزیز ( پدر، مادر، استاد، مراد )

_ تغییر فازی از زندگی ( دختر به همسر، همسر به مادر و … )

_ از دست دادن امنیت

کسی که بی معنایی را تجربه کرده باشد راهی را پیدا خواهد کرد که معنا دار بودن را تجربه

کند.

ما دو نوع زندگی کردن داریم:

زندگی کردن مبتنی بر مقصد / زندگی کردن مبتنی بر راه

یکسری آدم ها وقتی میرن مسافرت صبح صبحونه می خورند و خیلی سریع و تیز

میرن میرسن به مقصد ولی بعضی ها وسط جاده نگه می دارن و چای می خورن

 و عکس میگیرن و …  اگه به جای ساعت ۱۰، ۱۲ هم برسن خیلی مشکلی نیست

مسیر هم مسیر قشنگیه.  این یعنی خود زندگی!

تو سربازی روزشماری می کنند که کارت پایان خدمت شون رو زود بگیرن!

بعضی ها میرن به دبیرستان که دیپلم بگیرن، دیپلم می گیرن که بتونن تو کنکور شرکت کنند،

 میرن دانشگاه لیسانس بگیرن، لیسانس می گیرن که فوق لیسانس بگیرن و …

اگر نخواهید زندگی کنید دکترا هم بگیرید هیچ اتفاقی نمی افتد!

چه عواملی در بی معنایی و معنا دار بودن زندگی تاثیر دارند؟

_ افراط و تفریط

_ خلوت نداشتن و داشتن ( آدم هایی که در زندگی شان بدنبال معنا هستند در زندگی

خودشان خلوت دارند که هیچ کس توش نیست. )

_ بعضی از آدم ها خیلی خلوت دارند ( تو این خلوت بی معنا نمی شوند، خل می شوند )

_ روزمرگی ( حتی چیزهای خوب تکرارش آدم ها را بی معنا می کند، اگر اهداف جدید برای

 خودتان تعریف نکنید بی معنا می شوید. )

_ کار ( کار آدم ها را بی معنا و با معنا می کند! کاری شما را با معنا می کند که در آن

احساس موثر بودن داشته باشید بعضی از چیزها بودن و نبودشان هیچ فرقی ندارد،

مثل بعضی کلاسها، بعضی کتابها و … )

_ غم وشادی  

_ ایمان

_ عشق

هیچ عارفی تا بحال خودکشی نکرده است، در حالی که متفکرین و فلاسفه بزرگی

 خود کشی کرده اند.

بعد از فکر، عشق است که می ماند!

آدم ها عشق داشته باشند خیلی کارها می کنند.

عشق به چی؟ بستگی به خود فرد داره.

ما وامدار انتخاب هایمان هستیم و اگر انتخاب اشتباهی کردیم باید درستش کنیم.

اینجاست جمله نبی اکرم ( ص ) :

ایها الناس ! ان انفاسکم مرهونه باعمالکم ، ففکوها باستغفارکم  

مردم، جانهای شما در رهن اعمالتونه، اگر اشتباهی کردید با استغفار آزادش کنید.

غم  با افسردگی فرق می کند؛ افسردگی انسان را بی معنا می کند.

افسردگی یک علامت کلینیکی و بالینی است.

بعضی ها غم بهشون معنا می دهد. این غم، غمی نیست که آدم ها را بی مسئولیت کند.

و این غمیه که با صورت خندان میآید پیش تو، نه عقده ای دارد با تو، نه چیزی رو تو سر

 تو خالی می کند! غمش ماله خودشه.

قران می گوید :

لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم( سوره ۵۷ ایه ۲۲ )

نه تاسف بخورید ( دق مرگ شوید ) وقتی چیزی را از شما گرفتیم، نه ذوق مرگ شوید وقتی

یک چیزی را بهتون دادیم.

( خودتان مهم تر از داشتن ها و نداشتن ها هستید. )

در دعای ابوحمزه ثمالی فرازهایی داریم حیرت آور در آموزش ما شیعیان :

خدایا حال من خوب نیست… چرا؟

_ شاید دیدی من دنبال علم و دانش نمی روم ذلیلم کردی.

_ شاید دیدی من انس دارم با آدم های تعطیل و غافل دل به نشاط، بین من و آنها دوستی

 ایجاد کرده ای.

بی معنایی می تواند برای همه اتفاق بیفتد، استثناء ندارد.

در ازای همه داشتن ها، نداشتن هایی را باید تجربه کرد. در همین جاست که آدم

 رشد می کند.

آدم ها باید مسئولیت زندگی شان را بپذیرند و بدون عقده بلند شوند، بالاخره

باید به زندگی برگشت.

درآخر برنامه نجوای شبانه اجرا شد که بسیار دلنشین بود.

و جا دارد در اینجا از مدیریت محترم بنیان سلامت فکر جناب آقای دکتر اکبری و تمام دوستان

و همکاران عزیز که صمیمانه در برگزاری این برنامه تلاش کردند نهایت سپاسگزاری را داشته

 باشیم.

و با سپاس ویژه از استاد  فرزانه، جناب آقای دکتر شیری که همیشه مهربانانه یار و همراه

ما در مسیر زندگی هستند.

 

           

                                                                                                     با سپاس بیکران

                                                                                                       گروه قاصدک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

Solve : *
14 + 11 =